چرا باید کتاب رشد فردی مطالعه نماییم
جهان امروز پر از مشغله و پیچیدگی است. این پیچیدگی و مشغله به قدری زیاد است که انسانها را از فکر کردن درباره شخصیت، رفتار، افکار و باورهایشان بازداشته است. مباحث رشد فردی (Self Development) به ما کمک میکند که به خودمان بیاییم و به این باور برسیم که تا وقتی خودمان را درست نکنیم، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
هدف ما از معرفی این کتاب ها این است که اهمیت رشد فردی را بیان کنیم و بگوییم چرا این مبحث تا این حد ضروری و سرنوشتساز است. آیا مباحث توسعه فردی میتواند جهان را دگرگون کند؟ آیا با مطالعه و تمرین در این زمینه میتوانیم به رویاهای خودمان دست پیدا کنیم؟ در صورتی که میخواهید اولین گام را برای متحول کردن زندگی خود بردارید، تا پایان این مطلب با مجله افق برتر همراه شوید. مطمئن باشید که محتوای قدرتمند، منحصر به فرد و شگفت انگیز در این کتاب ها مانند جرقهای برای خودسازی و محقق کردن رویاهایتان عمل میکند.
اگر برای اولین بار برای مطالعه کردن کتاب اقدام نموده اید ما در مطلبی جداگانه به معرفی کتاب های که ارزش خواندن دارند پرداخته ایم. در زیر میتوان برای مشاهده آنها اقدام نمایید.
کتاب چهار میثاق (كتاب خِرَد سرخپوستان تولتک)
خودشناسی و پیدا کردن راهی برای رشد فردی بهتر زیستن و تبدیل به انسان بهتری شدن، دغدغهی مشترک میلیونها انسان روی کرهی زمین است. دغدغهای که انگار از قرنها پیش – فقط کمی بعد از رفع نیازهای اولیهی بشری- شکل گرفت و تا امروز هم ادامه دارد. دغدغهای که بهانهی شکلگیری مقالههای و کتابهای زیادی شده است. کتاب چهار میثاق نوشتهی دون میگوئل روئیز با استفاده از آموزههای تولتکها، میثاقهایی برای رهایی از این دغدغهها را پیشنهاد کرده است. عدهای این کتاب را به پاداشی تشبیه میکنند که بعد از یک شکست دریافت کردهاند و عده دیگری آن را تنبیه قضاوتهایشان میدانند.
این کتاب چهار اصل یا چهار میثاق اساسی را بیان میکند و قدم به قدم به خواننده آموزش میدهد که چطور این اصول را در زندگی روزمره خود رعایت کند تا به آرامش درونی برسد.
چهار میثاق چطور نوشته شد؟
کتاب چهار میثاق (The Four Agreements)، با عنوان فرعی « کتاب خرد سرخ پوستان تولتک» نوشتهی دون میگوئل روئیز آموزههای توتلکها را سالها پس از حضورشان روی زمین بازگویی میکند. تاریخشناسان تولتکها را دستهای از انسانها میدانند که میلیونها سال پیش در جنوب مکزیک زندگی میکردهاند. اما دون میگوئل روئیز، نویسندهکتاب در مقدمهی کتاب توضیح میدهد که تولتکها در واقع دستهای از هنرمندان و دانشمندان بودهاند که برای کشف و حفظ معرفت معنوی و آیینهای باستانی کنارهم جمع شدند و نسبت خاصی با یکدیگر نداشتند.
تولتکها به دو دستهی شاگرد و استاد تقسیم میشدند و بومیان دیگر محل زیستن آنها را «جایی که انسان به خدا تبدیل میشود» مینامیدند. با حمله اروپاییان به آمریکای شمالی و مرکزی، استادان تولتک مجبور شدند برای حفظ خرد باستانی خود از آموزش و انتشار دانش بپرهیزند.
کمتر از پنجاه سال پیش یکی از نوادگان تولتکها، دون میگوئل روئیز، این نیاز را احساس کرد تا برای به آرامش رسیدن بشر، آموزههای نیاکانش را در اختیار مردم بگذارد. نتیجهی این تصمیم او نوشتن کتاب پرفروش چهار میثاق بود که بیشتر از ده سال در فهرست پرفروشترین کتابهای دنیا قرار گرفت.
نویسنده چهار میثاق؛ آخرین نواده تولتکها
دون میگوئل روئیز یکی از نوادگان تولتکهاست که اصل و نسبش شمنزاده، شغلش جراح و عشقش نویسندگی و آموزگاری است. او اکنون 66 سال دارد و بیش از 30 سال است که به عنوان استاد معنوی، با کتابها و آموزههایش زندگی انسانهای زیادی را تغییر داده است. روئیز به دلیل نگاه عمیقش به حقیقت وجودی انسان، کلام تاثیرگذاری دارد. کلامی که خواننده را مسحور خود میکند.
دون میگوئل روئیزِ جراح بعد از تکمیل تحصیلاتش چند سالی به عنوان جراح فعالیت میکرد اما تصادفی مخرب و مرگبار باعث شد که روئیز از جراحی دست بکشد و چند سالی را کنار مادرش بماند تا یادگیری آموزههای سنتی و معنوی تولتکها را کامل کند. او سپس شاگرد یکی از شمنهای بزرگ صحرای مکزیک شد و در این دوران بود که پدربزرگش از طریق رویا به او نکاتی را میآموخت. با اینکه از آموزههای قوم تولتک اثر مکتوبی باقی نمانده است، اما دون میگوئل روئیز سعی کرده است در کتابهایش با ترکیب آموزههای پزشکی و معنوی روشی کارآمد برای رسیدن به رهایی به سبک تولتکها ارائه دهد.
دون میگوئل روئیز تا سال 2018، ده کتاب درباره حقیقت و خرد انسان نوشته است. کتابهایی که تصورات انسان به جهان درون و بیرونش را تغییر میدهند. مشهورترین کتابهای او چهار میثاق، « استادی در عشق» و « میثاق پنجم» هستند که کتاب میثاق پنجم در ادامهی کتاب چهار میثاق نوشته شده است.
درباره میثاقها بیشتر بدانیم
دون میگوئل روئیز در کتاب چهار میثاق میگوید: «هر کاری که ما در این دنیا انجام میدهیم، در واقع بر اساس قرارداد یا عهدی است که با یکدیگر، خدا، زندگی و رشد فردی بستهایم.» او در این کتاب به خواننده نشان میدهد که با ایجاد کمی تغییر، میتوانیم در زندگی تجربههای جدیدی داشته باشیم. تجربههایی که زندگی ما را پر از رهایی، شادی و عشق حقیقی کنند.
چهار میثاق ارزندهای که دون میگوئل روئیز در صد و بیست صفحهی کتابش میگوید، عبارتند از: «باورهای محدود کنندهتان را دور بریزید» زیرا این ذهن و افکار شما هستند که محدودتان کردهاند. «بر روی انتخاب کلام خود حساس باشید.» کلام شما بسیار قدرتمند است، تا حدی که قادر است چیزی را تنها یکبار به زبان آوردهاید، را جذب کند. پس همواره کلامتان را مثبت نگه دارید.
«هیچ چیز را به خود نگیرید، و درباره موضوعات پیش داوری نکنید.» روئیز معتقد است که افکار ما به اندازه حرفهایمان تاثیرگذار هستند، بنابراین نباید انرژی ذهنیمان را صرف مسائل و پیش داوریهای بیهوده بکنیم. در آخر اینکه «همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید»، مهم نیست برای چه هدفی تلاش میکنید؛ همیشه بیشترین تلاشتان را به کار بگیرید. نه ذرهای کمتر و نه ذرهای بیشتر.
مترجم کتاب چهار میثاق کیست؟
«دلآرا قهرمان» مترجم چهار میثاق دربارهی زاویه دید کتاب چهار میثاق روئیز از نشر «ذهنآویز» در مقدمهی کتاب توضیحاتی کاملی نوشته است. قهرمان که دلرا قهرماناو تجربهی ترجمهی کتابهای معنوی- عرفانی دیگری مثل «کیمیاگر» نوشتهی پائولو کوئیلو و «سفر به دیگر سو» نوشتهی کارلوس کاستاندا را دارد، معنا و مفهوم کلمهی «رویا» را در کتاب چهار میثاق با مفهوم «رویا» در آثار کوئیلو و کاستاندا مقایسه کرده است و در مقدمهی کتاب این تفاوت را تفسیر کرده است.
«دل آرا قهرمان» درباره چهارمیثاق میگوید: «این کتاب در ابتدا برای خوانندگان جذاب، در اواسط دشوار و سنگین و در انتها بسیار سبک و آرام بخش است.» او به خوانندگان چهار میثاق پیشنهاد میکند که برای مطالعهی این کتاب بیشترین تلاششان را کنند، اما اگر دیدند فشار اضافهای را متحمل میشوند، میتوانند کتاب را برای مدتی رها کرده و بیشتر از حد توانشان انرژی نگذارند.
نکته ویژهای که مترجم در مقدمه اضافه میکند، تاکیدش روی عدم ارتکاب گناه از طریق کلام است. او در مقدمه آیاتی را از قرآن کریم میآورد که غیبت کردن و حرفهای بیهوده زدن را نهی میکند. دلآرا با این نکته پلی از آموزههای دون میگوئل روئیز به فرهنگ اسلامی میزند که نشان دهندهی جامع بودن مفاهیم کتاب چهار میثاق در همه فرهنگ هاست.
در بخشی از چهار میثاق میخوانیم
«هر آنچه اکنون در این لحظه میبینید و میشنوید، چیزی جز یک رویا نیست. شما در این لحظه دارید رویا میبینید. شما در بیداری دارید رویا میبینید.»
کلام تنها یک نشانه یا یک نماد مکتوب نیست. کلام یک نیروست. اقتداری است که برای بیان و ارتباط برقرار کردن، اندیشیدن، و نهایتا برای آفرینش رویدادهای زندگی خود در اختیار دارید. شما میتوانید سخن بگویید.
کدام حیوان دیگری در روی سیاره میتواند سخن بگوید؟ کلام قدرتمندترین ابزاری است که به عنوان موجودی بشری در اختیار دارید، و این ابزاری جادویی است. اما مانند شمشیری دو لبه، کلام شما میتواند زیباترین رویاها را بیافریند و یا همهچیز را در اطراف شما نابود سازد.
یک لبه آن استفاده نادرست از کلام است، که دوزخی واقعی میسازد. لبه دیگر آن بی عیب و نقص بودن کلام است، معصوم بودن آن است، که فقط زیبایی، عشق و بهشت زمینی را میآفریند. کلام بسته با این که چگونه مورد استفاده قرار گیرد، ممکن است شما را آزاد سازد و یا شما را از آنچه اکنون هستید بیشتر دربند کند.
همه افسونی که شما در اختیار دارید، مبتنی بر کلام است. کلام شما افسون خاص است و استفاده غلط از آن جادوی سیاه.
در هر شرایطی بیشترین تلاشتان را بکنید، نه بیشتر و نه کمتر. اما به خاطر داشته باشید که بیشترین تلاش شما همواره یکسان نیست. همهچیز زنده است و دائما در حال تغییر، پس گاهی اوقات بیشترین تلاش شما از کیفیتی عالی برخوردار است و گاهی اوقات به اندازه کافی خوب نیست.
و در ادامه می خوانیم
وقتی صبح سرحال و پرانرژی از خواب بیدار میشوید، بیشترین تلاشتان بهتر از زمانی است که شب است و خسته هستید. بیشترین تلاش شما وقتی سالم هستید به نسبت وقتی بیمار هستید یا زمانی که هوشیار هستید نسبت به وقتی که گیج هستید متفاوت است. بیشترین تلاش شما بستگی به این دارد که خوشحال هستید یا ناراحت یا خشمگین یا حسود.
مشکل بیشتر افراد این است که مهار عواطف خویش را از دست میدهند. آنگاه عواطف هستند که رفتارهای انسان را در اختیار دارند، و نه برعکس. وقتی اختیار از دستمان خارج میشود، چیزهایی میگوییم که نباید بگوییم و کارهایی میکنیم که نباید بکنیم.
به همین دلیل اهمیت زیادی دارد که با کلام خویش گناه نکنیم و تبدیل به جنگجویی معنوی شویم. ما باید بیاموزیم که عواطف خویش را مهار کنیم تا از این راه توان کافی برای تغییر میثاقهای مبتنی بر ترس به دست آوریم، از دوزخ بگریزیم و بهشت شخصی خویشتن را بیافرینیم.
کتاب پدر پولدار،پدر بی پول از رابرت کیوساکی
ما در دنیایی زندگی میکنیم که پول در کیفیت زندگیمان اثرگذاری بسیار زیادی دارد. برای دستیابی به پول راههای زیادی وجود دارد اما اگر نگاهی به دوروبرتان بیندازید یک نکتهی مهم وجود دارد بیشتر افرادی که پدر پولداری دارند پولدار میشوند اما افراد طبقهی متوسط یا پایین حتی بار کردن چندین برابر هم به ثروت چندانی دست پیدا نمیکنند، موانع پیروزی و دستیابی به ثروت چه چیزهایی هستند و چرا این اتفاق میافتد. کتاب پدر پولدار پدر بی پول کتابی است که میتواند به بخشی از این سؤال پاسخ دهد.
درباره کتاب پدر پولدار، پدر بی پول
رابرت کیوساکی کتاب مشهورش را با این جملات آغاز میکند: «من دو پدر داشتم؛ یکی پولدار و دیگری فقیر. یکی از آنها دارای تحصیلات عالی و باهوش بود. او مدرک دکترا داشت و چهار سال دوره کارشناسی را در کمتر از دو سال به پایان رسانده بود. او برای ادامه تحصیل بورسیه «دانشگاه استنفورد»، «دانشگاه شیکاگو» و «دانشگاه شمال غربی» شد، امّا پدر دیگرم هرگز کلاس هشتم را به پایان نرساند. هر دوی آنها افرادی موّفق در زندگیشان بودند؛ به سختی تلاش میکردند و درآمدی قابل توجه داشتند. امّا نقطهنظرهایی کاملاً متفاوت در حوزه امور مربوط به پول داشتند. برای مثال، یکی از آنها میگفت: «عشق به پول ریشه همه بدیهاست». و دیگری میگفت: «عدم وجود پول ریشه همه بدیهاست.»
احتمالا شما هم دوست دارید بدانید!!
چه چیزی موجب اینهمه تفاوت نظر در بین این دو پدر شده است؟ آنها هر دو آموزههای مختلفی را به فرزندشان منتقل کردند که بر اساس جهانبینی خودشان بود. در نهایت رابرت کیوساکی تمام آنچه را که از آن دو نفر آموخته بود باهم ترکیب کرد و درس بزرگی به تمام مردم دنیا داد: پول آنقدر ارزش ندارد که برایش کار کنید، کاری کنید که پول به خدمت شما درآید!
اما چنین چیزی چطور ممکن است؟ تمام آنچه که به ما کمک میکند تا در زندگی مالی خود به این مرحله برسیم سواد مالی و اقتصادی نام دارد. چیزی که به ما کمک میکند تا نگاهمان را به پول تغییر دهیم. در تلاش باشیم تا روش متفاوتی برای کسب درآمد پیدا کنیم، پول را به خدمت خود درآوریم و تجارت خودمان را بنا کنیم.
حتما همه ما بارها این جمله را شنیدهایم که با داشتن تحصیلات عالی و نمرات بالا میتوانیم موفقیت و رشد فردی خود را در آینده تضمین کنیم. اما عکس این موضوع را هم دیدهایم. بسیاری از ثروتمندانی که میشناسیم تحصیلات بالا نداشتند. آنها سواد مالی داشتند و این موضوع به ثروتمند شدن آنها کمک کرده است. این کتاب هم در تلاش است تا سواد مالی مخاطبان را افزایش دهد. رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب یکی از ثروتمندترین افراد در دنیا به شمار میرود، او مطالبی را که در کتابش آورده است، بر اساس سالها تجربه نوشته است. تجربهای که میتوان به آن اعتماد کرد.
تجربه کیوساکی در زمینه رسیدن به ثروت، در شش درس مهم خلاصه میشود. درسهایی که به ما کمک میکند طرز تفکر ثروتمندان را یاد بگیریم. فکری برای کسب وکار خودمان بکنیم، برای یادگیری کار کنیم نه برای پول و در نهایت میآموزیم که چگونه در دسته افرادی باشیم که پول میآفرینند.
چرا باید کتاب پدر پولدار، پدر بی پول را بخوانیم؟
همه ما تحصیلات را به عنوان بخشی مهم و شاید جدانشدنی در زندگی میپنداریم. تصور مسیر موفقیتی که با کمک تحصیلات برای خودمان رقم میزنیم، آنچنان شیرین است که نمیتوان از آن گذشت. اما ما در مدرسه یاد نمیگیریم چطور کسب درآمد کنیم و یا چگونه درآمد خودمان را افزایش دهیم. این کتاب قرار است تا جای خالی این بخش را در تحصیلات ما پر کند. پدر پولدار، پدر بیپول به ما سواد مالی را آموزش میدهد.
کتاب پدر پولدار، پدر بی پول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب پدر پولدار پدر بی پول اثری خواندنی برای تمام افرادی است که در تلاش هستند تا کسب و کارشان را رونق بدهند. اگر دوست دارید سواد مالیتان را افزایش بدهید و درآمدتان را بالا ببرید، کتاب پدر پولدار، پدر بی پول راه را به شما نشان میدهد.
درباره رابرت کیوساکی
رابرت کیوساکی از یک خانواده دو رگه ژاپنی – آمریکایی و در هاوایی به دنیا آمد. رابرت پس از پایان دوره دبیرستان، در نیویورک به ادامه تحصیل پرداخت و پس از به پایان رساندن دانشگاه، به نیروی تفنگداران دریایی آمریکا پیوست. او بهعنوان افسر و خلبان هلیکوپترهای سنگین نظامی در جنگ ویتنام حضور داشته است. رابرت کیوساکی پس از بازگشت از ویتنام در سال ۱۹۷۷، شرکتی را تاسیس کرد و به تولید کیف پول مردانه از نایلون و ولکرو پرداخت. رابرت در ادامه زندگی حرفهای خود، مؤسسهای به نام مؤسسه بینالمللی آموزش تاسیس کرد و به آموش تجارت و سرمایهگذاری در هفت کشور جهان پرداخت. این تاجر موفق در سن ۴۷ سالگی به سرمایهگذاری روی آورد و در این حوزه هم بسیار موفق عمل کرد. کیوساکی کلاسهایی برگزار میکند و در آنها از سرمایهگذاری با بالاترین بهره و کمترین ریسک و همچنین نحوه بیدار شدن نبوغ مالی در افراد میگوید.
بخشی از کتاب پدر پولدار، پدر بی پول
پول شکلی از قدرت است، امّا آنچه قدرتمندتر از آن است، آموزش مالی است. پول میآید و میرود، امّا اگر در مورد چگونگی کارکرد پول آموزش دیده باشی، بر آن قدرت پیدا میکنی و میتوانی شروع به ثروتسازی و ثروت اندوزی کنی. علت اینکه تفکّر مثبت به تنهایی در این زمینه کارآیی ندارد این است که اکثر مردم به مدرسه میروند، امّا هرگز در مورد کارکرد پول چیزی یاد نمیگیرند؛ به همین سبب عمر خود را صرف کار کردن برای پول و کسب درآمد میکنند.
چون من در نه سالگی شروع به یادگیری کردم، درسهایی که پدر پولدارم به من آموزش میداد آسان بودند. تمام آنچه طی این ۳۰ سال تکرار و اجرا میشد، ۶ درس اصلی بود. این کتاب در مورد این ۶ درس است و سعی میکند مانند پدر پولدارم، آنها را تا حد ممکن به شکلی ساده مطرح کند. قرار بر این نسبت که این دروس پاسخ اصلی باشند؛ بلکه همانند علایم راهنمایی هستند که شما و فرزندانتان را، صرفنظر از اتفاقات متغیر و ناایمن جهان، در مسیر پولدار شدن همراهی میکنند.
درس۱: ثروتمندان برای پول کار نمیکنند.
درس۲: چرا باید سواد مالی آموزش داده شود؟
درس۳: به فکر تجارت خود باشید.
درس۴: تاریخچه مالیاتها و به قدرت رسیدن شرکتها.
درس۵: ثروتمندان پول میسازند.
درس۶: برای یادگیری کار کن نه برای پول
کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلیو
کیمیاگر یکی از محبوبترین رمانهای دنیا است. پائولو کوئلیو در این اثر، از زندگی پرماجرایی که تجربه کرده الهام میگیرد و داستانی را خلق میکند که مرزهای خیال و واقعیت را در ذهن هر خوانندهای میشکند. کوئلیو در سال ۱۹۸۷ این رمان را نوشت و در طول این سه دهه، توانسته رکوردهای زیادی از قبیل ۶۵ میلیون نسخهٔ فروختهشده و ۸۰ زبان مقصد برای ترجمه را، در کارنامهٔ خود ثبت کند.
کیمیاگر در ژانر فانتزی-ماجراجویی، یک داستان جهانشمول و انسانی را مطرح میکند و در طرح و پیشبرد آن، یکی از بهترین داستانسراییها را رقم میزند. توانایی داستانپردازی کوئلیو در عین سادگی، مترجمان ایرانی زیادی را نسبت به بازگردانی این اثر به فارسی ترغیب کرده؛ ترجمهٔ حسین نعیمی با همکاری انتشارات ثالث یکی از نمونههای موفق در ترجمهٔ این رمان است.
معرفی کتاب
رویای تکرارشونده در ذهن سانتیاگو، جوان چوپان ماجراجوی اندلسی میگذرد. هروقت سانتیاگو زیر درختی که در کنار کلیسا روییده میخوابد، این رویا را میبیند. در رویایش، بچهای به او میگوید که پای اهرام ثلاثه مصر گنجی را جستوجو کن. سانتیاگو برای تعبیر خوابش پیش زنی کولی میرود و کولی در کمال تعجب به او میگوید که به مصر برود.
پیرمردی عجیب و جادویی به اسم ملشیزدک که ادعا میکند پادشاه سالم است، حرف زن کولی را تکرار میکند و به سانتیاگو میگوید که این ماموریت شخصی (حدیث خویش) توست و باید به سمت اهرام حرکت کنی. ملشیزدک سانتیاگو را متقاعد کرد که گلهاش را بفروشد و راهی تانگیر شود. زمانی که سانتیاگو به تانگیر رسید دزدی همهی پولهایش را برد. به همین دلیل برای پیدا کردن کار پیش تاجر کریستال رفت. تاجر محافظهکار و مهربان به سانتیاگو درسهای زیادی داد و سانتیاگو را تشویق کرد که وارد ریسک تجارتش شود. ریسکها جبران میشوند و سانتیگو در عرض یک سال ثروتمند میشود.
سانتیاگو تصمیم میگیرد ثروتش را به پول نقد تبدیل کند تا برای انجام ماموریت شخصیش به سفرش ادامه دهد. او به کاروانی میپیوندد که از راه صحرا به سمت مصر میرفت و آنجا با مردی انگلیسی آشنا شد که در حال تحصیل در زمینه کیمیاگری بود. در طول سفر از مرد انگلیسی مطالب زیادی یاد میگیرد و در راه این سفر، سانتیاگو به نسخهی بهتری از خودش تبدیل میشود.
نقش اصلی و مرکزی ماموریت شخصی
بنابر آنچه در کیمیاگر میخوانیم، «حدیث خویش» و یا همان ماموریت شخصی تنها وسیلهای است که فرد به کمک آن میتواند زندگی رضایتبخشی داشته باشد. در واقع جهان در صورتی میتواند به کمال برسد که همهی موجودات در آن در تلاش باشند تا ماموریت شخصی خودشان را انجام دهند و در این راه به موجودی بهتر تبدیل شوند و رشد و پیشرفت کنند و در نهایت هدفی جدید برای رشد فردی تعریف کنند. البته این ایده انجام ماموریت شخصی به نوعی گذر از مادیات برای دسترسی به یک خواسته معنوی است. همانطور که میبینیم، وقتی سانتیاگو میخواهد در این راه قدم بگذارد، مجبور می شود گلهاش را بفروشد و فاطیما را ترک کند. این به معنی رها کردن موفقیتهای مادی و عشق است. چرا که آنها موانعی برای رسیدن سانتیاگو به هدف شخصی و رشد فردی خودش هستند.
کسانی که ماموریتهای شخصیشان را رها میکنند، مانند تاجر کریستال (بلورفروش)، پشیمان میشوند و نمیتوانند ثروت و لذتهای افرادی را که دنبال ماموریتهای شخصیشان رفتهاند، تجربه کنند. این ایده که هر کسی باید در زندگیش رویای شخصی داشته باشد و به دنیال آن برود، اولینبار در کتاب کیمیاگر مطرح شد.
وحدت طبیعت
مرد انگلیسی به سانتیاگو میگوید: « وقتی تو چیزی را با همهی قلبت بخواهی، این همان لحظهای است که تو با روح جهان نزدیک هستی.» همچنان که سانتیاگو به سفرش ادامه میدهد، متوجه میشود که با همهی موجودات به وحدت رسیده است. تمام اشیا در طبیعت با هم ارتباطی نزدیک دارند. از انسان گرفته تا شنهای بیابانی و همه به یکدیگر کمک میکنند تا هر کس به ماموریتهای شخصیش برسد.
بر اساس این رمان روح جهان تمایل دارد همهی موجودات در جهت ماموریت شخصیشان قدم بردارند. خواه سانتیاگو و خواه یک تکه آهن. برای حرکت در جهت ماموریت شخصی خودتان باید یاد بگیرید از روح جهان در جهت رسیدن به هدفتان و تصفیه آن استفاده کنید. وجه تمایز کتاب کیمیاگر با دیگر ایدههایی از این دست، در این است که میگوید برای همهی اشیا، از فلزات گرفته تا عناصر طبیعی و انسان، همه و همه ماموریتی شخصی دارند که همگی در جهت یک هدف غایی برای جهانی واحد هستند.
خطر ترس
ترس به طور مداوم در طول سفر سانتیاگو به عنوان اصلیترین مانع موفقیت در ماموریت شخصی او ظاهر میشود. سانتیاگو شکلهای مختلفی از ترس را تجربه میکند: ترس کودکی، اینکه زن کولی رویایش را تعبیر کند. ترس مادی، از اینکه ثروتش را با عزیمت به تانگیه از دست بدهد. ترس جسمی، از اینکه در نبرد با الفیوم بمیرد. و در نهایت ترس معنوی که وقتی کیمیاگر او را وادار میکند به باد تبدیل شود، نتواند.
مربیان سانتیاگو از ملشیزدک گرفته تا کیمیاگر، همگی ترس را محکوم میکنند و آن را محصول سوءتفاهم در مورد درک چگونگی رفتار جهان با افرادی که در پی ماموریت شخصیشان هستند، میدانند. آنها میگویند اگر خیلی وفادارانه رویای خودتان را دنبال کنید، حتی مرگ هم شما را نمیترساند.
خواندن کتاب کیمیاگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتابهای پائولو کوئیلو میان عامه مردم در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار هستند؛ بنابراین مطالعه کتاب کیمیاگر نوشته این نویسنده برزیلی را به همه علاقمندان کتاب، پیشنهاد میکنیم.
همچنین اگر در برههای از زندگی هستید که برای پیدا کردن معنای زندگی تلاش میکنید، میتوانید این کتاب را بخوانید. خیلیها این کتاب را به خاطر مفهومی که در آن نهفته است، با کتابهایی مانند شازده کوچولو و سیدارتها از هرمان هسه همارز میدانند.
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئلیو در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل متولد شد. پائولو در نوجوانی میخواست یک نویسنده شود؛ اما والدینش اصرار داشتند او نیز همچون پدرش به حرفه مهندسی روی آورد. درونگرایی و سرپیچی کوئیلو از سنتها در ۱۶ سالگی، منجرشد تا پدر و مادرش او را به یک مؤسسه روانی بفرستند.
پائولو قبل از اینکه به سن ۲۰ سالگی برسد، سه مرتبه از این موسسه فرار کرد. او به خاطر آرزوهای پدرو مادرش، در مدرسه حقوق ثبت نام و رویای خود را برای نویسنده شدن رها کرد. اما یک سال بعد، مدرسه را ترک و مدتی همچون یک هیپی زندگی کرد. او به مناطق مختلف دنیا از جنوب آمریکا، شمال آفریقا، مکزیک، و اروپا سفر کرد و وقتی به برزیل بازگشت، بهعنوان یک ترانهسرا شروع به کار کرد.
کوئلیو همچنین در مقام بازیگر، روزنامهنگار، و کارگردان تئاتر فعالیت کرد. او در سال ۱۹۸۶، در راه، یک بیداری معنوی را تجربه کرد، که آن را در اتوبیوگرافی خود در زیارت، شرح داده است. پس از آن کوئلیو شغل پر درآمد خود به عنوان ترانهسرا را ترک کرد و به دنبال نوشتن تمام وقت رفت.
آثار پائولو کوئیلیو
آثار متعددی از این نویسنده برزیلی منتشر شده است که از مهمترین آنها میتوان به خاطرات یک مغ، کیمیاگر، بریدا، کنار رود پیدار نشستم و گریه کردم، کوه پنجم، مبارزان راه روشنایی، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، یازده دقیقه، هستی، زهیر، برنده تنهاست و …. اشاره کرد.
جملاتی از رمان کیمیاگر
- احتمال به وقوع پیوستن یک رویا است که زندگی را جذاب میکند.
- … و وقتی نتوانی به عقب برگردی، تنها دغدغهٔ تو این خواهد بود که بهترین راه برای جلو رفتن چی است.
- زمانی که تو آرزوی چیزی را میکنی، تمام کائنات برای بهدست آوردن آن با تو همراه میشود.
- به ندای قلبت گوش کن. او همهچیز را میداند؛ چرا که از روح جهان نشات گرفته و روزی به همانجا باز خواهد گشت.
- گنج تو هرجا هست، قلب تو هم همانجا خواهد بود.
- به او بگو ترس از رنج، از خود رنج بدتر است و این که هیچ قلبی، تا زمانی که در جستجوی رویاهایش باشد هرگز رنج نخواهد برد چون هر لحظه جستوجو، لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است.
- فقط یک چیز است که رویا را دستنیافتنی میکند: ترس از شکست.
- مردم در هر برههای از زندگیشان توانایی کاری را دارند که رویای آن را در سر میپرورانند.
- یاد بگیر که نشانهها را تشخیص بدهی؛ و از آنها پیروی کن.
- … اینکه در نقطهٔ مشخصی از زندگی، ما کنترل اتفاقاتی که برایمان رخ میدهد را از دست میدهیم و زندگی ما به وسیلهٔ سرنوشت مقدّر میشود؛ این بزرگترین دروغ دنیا است!
کتاب ماندن در وضعیت آخر اثر تامس هریس
کتاب ماندن در وضعیت آخر با همان حساسیت ، بینش ، شوخ طبعی و دلسوزی ای که کتاب من خوبم تو خوبی (از همین نویسندگان) نوشته شده است می باشد. روانپزشکان برجسته و پیشگام رویکرد تحلیل روانشناختی انقلابی ، ایمی و تام هریس نشان می دهند که چگونه می توانید به همین ترتیب بمانید و از هر روز زندگی خود نهایت استفاده را ببرید. این کتاب توصیه هایی در مورد ایجاد تغییرات مهم و مسئولیت پذیری و همچنین رشد فردی در زندگی شما ، برطرف کردن درگیری ها و ریشه کن کردن دلایل نگرانی ، وحشت ، افسردگی ، پشیمانی ، سردرگمی و احساس ناکافی بودن به شما ارائه می دهد.
کتاب ماندن در وضعیت آخر جزو پرفروش ترین کتاب های روانشناسی است. همانگونه که خود نویسندگان بیان کرده اند این کتاب حاصل تمام پژوهش ها و جست وجوهای سی ساله ی آنها به عنوان روان پزشک است.
نکوداشت های کتاب ماندن در وضعیت آخر
تامس آنتونی هریس
زاده ی 18 آپریل 1910 و درگذشته ی 4 می 1995، روانپزشک و نویسنده ی آمریکایی بود.هریس مدرک کارشناسی را در سال 1938 از دانشگاه آرکانزا و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته ی پزشکی، در سال 1940 از دانشگاه تمپل دریافت کرد. او پس از اتمام دوره ی کارآموزی در سال 1942، دوره ی تعلیمی خود در روانپزشکی را در بیمارستان سینت الیزابت واقع در واشنگتن دی. سی. آغاز کرد. تامس هریس پس از چند سال به ریاست شاخه ی روانپزشکی نیروی دریایی ارتش رسید و علاوه بر کارهای بالینی، به نوشتن کتاب نیز روی آورد.
کتاب درِ سوم اثر الکس بنایان
در ادامه مطلب بهترین کتاب رشد فردی به معرفی کتاب در سوم پرداخته ایم. الکس بنایان در کتاب درِ سوم به مأموریتِ هیجانانگیزِ پردهبرداشتن از رازِ موفقترین افراد جهان پرداخته است و گنجینهای از خرد و دانش برای دیگران به ارمغان آورده است.
کتاب درِ سوم را با ترجمهی روان سوما فتحی بخوانید و همراه با نویسنده به سفری هیجانانگیز بروید.
دربارهی کتاب درِ سوم
برای وارد شدن به یک کلوپ شبانه باید چه کار کرد؟ در کنار در اول در صف طولانی ساعتها منتظر بایستید تا بالاخره نوبتتان برسد. به در دوم که برای میلیاردهاست سری بزنید و احتمالا فقط اگر میلیادر باشید میتوانید داخل شوید. یا به دنبال در سوم بگردید و از آن وارد شوید. همیشه در سوم وجود دارد.
اما تعداد کمی از افراد از آن خبر دارند و همین است که آنها، موفقترینهای حوزهی کاری و حرفهای خودشان هستند. الکس بنایان هم در کتاب درِ سوم به سراغ همین افراد رفته است. او با دقت بالایش به دنبال در سوم گشته و آن را پیدا کرده است. در حقیقت در سوم برای این افراد، راز موفقیتشان است.
داستان شروع کسب و کاری که آنها را در دنیا نمونه کرده است. بنابراین اگر شما هم اول راه هستید، مطالب کتاب درِ سوم خیلی به دردتان میخورد. الکس بنایان به شما کمک میکند تا درِ سوم حرفهی خودتان را پیدا کنید.
کتاب درِ سوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب درِ سوم برای تمام کسانی است که در زندگی مرز و محدودیتی برای خودشان قائل نیستند و همیشه به دنبال خلاقیت ، رشد فردی و راهها نو و جدید میگردند.
بخشی از کتاب درِ سوم
«از اینطرف…»
روی کفپوش مرمری قدم برداشتم و پساز گذشتن از یک راهرو، به اتاقی با پنجرههای درخشانِ قدی وارد شدم. طول پنجرهها از کف تا سقف بود و قایقهای بادبانی آن پایین حرکت میکردند و امواجِ ملایم به ساحل میخوردند؛ خورشید عصرگاهی بر لنگرگاه میتابید و سالن را غرق نور و درخشش کرده بود. در راهرو دنبال یکی از دستیارها رفتم. روی مبلهای سالن، مجللترین کوسنهای تمام عمرم را دیدم. تابهحال چنین قاشقهای قهوهخوریِ درخشانی ندیده بودم. میزِ اتاقِ همایش طوری بود که انگار خودِ میکلآنژ حکاکیاش کرده بود. به راهرویی طولانی وارد شدیم که دیوارهایش پوشیده از صدها کتاب بودند.
دستیار گفت: «همهشون رو خونده.»
اقتصاد کلان، دانش رایانهای، هوش مصنوعی، ریشهکنکردن فلج اطفال. دستیار کتابی دربارهٔ بازیافتِ فاضلاب بیرون کشید و داد به من. کتاب را با دستهای عرقکرده ورق زدم. تقریباً تمام صفحههایش علامتگذاری شده و یادداشتهایی نامفهوم در حاشیهشان نوشته شده بودند. نتوانستم جلوی لبخندم را بگیرم؛ یادداشتها مثل خطِ دانشآموزی کلاسپنجمی بودند.
مسیرمان را در راهرو ادامه دادیم تا اینکه دستیار از من خواست همانجا منتظر بمانم. بیحرکت آنجا ایستادم و به درِ بلند و ماتِ شیشهای زل زدم. باید جلوی خودم را میگرفتم که برای فهمیدنِ ضخامتِ در لمسش نکنم. وقتی آنجا ایستاده بودم، داشتم به تمام چیزهایی فکر میکردم که من را به اینجا رسانده بودند: شال قرمز، توالت در سانفرانسیسکو، کفش در اوماها، سوسک در متل ۶…
ناگهان در باز شد.
«الکس، بیل منتظر شماست.»
او درست روبهرویم ایستاده بود و با موهای شانهنشده و پیراهن نامرتب، جرعهجرعه نوشابهٔ رژیمی میخورد. سعی کردم چیزی بگویم، اما یک کلمه هم از دهانم درنیامد.
بیل گیتس گفت: «سلام…» و لبخندی زد و ابروهایش بالا رفت. «بیا تو…»
کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دیوید جی شوارتز
کتاب جادوی فکر بزرگ نوشتهی دیوید جی. شوارتز، یکی از برترین و پرفروشترین آثار موفقیت محسوب میشود. این کتاب با آموزشهایی که ارائه میکند به شما این توانایی را میدهد تا از نیروی گستردهی فکر و اندیشهی خود استفاده کنید و موفقیت، شادی و رضایت از زندگی را به دست آورید.
این کتاب به شما روشهایی بسیار مفید و کاربردی میدهد نه وعدههای خالی و کتابی کاملاً عملی است و اگر به دنبال نتیجه هستید باید به هر آنچه میگوید عمل کنید؛ چراکه با این روشها میتوانید زندگی خود را متحول کنید. کتاب جادوی فکر بزرگ (The Magic of Thinking Big) برای اینکه بیشترین استفاده از شغل، ازدواج، زندگی خانوادگی و جامعهی خود ببرید بهترین برنامهی ممکن را برایتان طراحی میکند.
دیوید جی. شوارتز (David J. Schwartz) ثابت میکند که شما برای دستیابی به موفقیت نیاز ندارید حتماً روشنفکر یا بسیار باهوش و بااستعداد باشید، تنها چیزی که نیاز دارید این است که اندیشه و رفتارهایی را یاد بگیرید تا شما را به آن جایگاه برساند و این چیزی است که کتاب جادوی فکر بزرگ بدان منظور نوشته شده است و شما هم جزو افراد خوششانسی هستید که با این اثر آشنا شدهاید.
در تمام فصلهای کتاب حاضر، دهها تئوری علمی و عملی، روش و قاعدهی کلی وجود دارد که به شما امکان میدهد نیروی عظیم بزرگاندیشی را در خود تقویت کنید. در سایهی چنین نیرویی، موفقیت، شادکامی و خشنودی را که همیشه در جستجوی آن بودهاید، به دست میآورید. دیوید جی. شوارتز سعی کرده که هریک از تکنیکها را با مددگیری از تجارب و شواهد زندگی افراد و ترسیم حالات واقعی آنها به گونهای قابل فهم ارائه کند.
در انتهای کتاب
شما نه تنها درمییابید که چه باید بکنید، بلکه از همه مهمتر کشف میکنید که چگونه هر قاعدهی کلی را در موقعیتهای عملی و در رویارویی با مشکلات به کار بندید. پس اینجا، کارهایی را که این کتاب برایتان انجام میدهد ملاحظه میکنید و امکان مییابید تا «با الهام از نیروی ایمان، خود را به سوی موفقیت سوق دهید»، «به پیروزی خود ایمان پیدا کنید و آن را به چنگ آورید»، «بیاعتقادی و نیروی ویرانگر حاصل از آن را نابود کنید»، «بر محیط کار خود مسلط شوید» و… .
دیوید جوزف شوارتز
دیوید جوزف شوارتز (23 مارس 1927 – 6 دسامبر 1987) نویسنده و مربی انگیزشی آمریکایی بود که بیشتر به خاطر نویسندگی جادوی تفکر بزرگ در سال 1959 شناخته شد. او استاد دانشگاه ایالتی جورجیا بود و همچنین کار خود را به عنوان مربی خودیاری و استراتژیست زندگی آغاز کرد. بعدها او شرکت مشاورهی خود را با تمرکز بر توسعهی رهبری به نام «خدمات آموزشی خلاق وارز» تأسیس کرد.
نکوداشت کتاب جادوی فکر بزرگ
– بیش از شش میلیون مخاطب در سراسر جهان با خواندن کتاب جادوی فکر بزرگ، زندگی خود را بهبود بخشیدهاند. (Book Depository)
– کاربردی، نیروبخش و بسیار جذاب. (WHSmith)
– با توصیههایی ماندگار و کاربردی. (Penguin Random House)
جملات برگزیدهی کتاب جادوی فکر بزرگ
– خود را بیازمایید، دریابید که بزرگاندیشتر از آنید که خود تصور میکنید.
– در اوقات فراغت، به خود استراحت روحی کامل بدهید.
– دیدگاهی را برگزینید که شما را سریعتر به خواستههایتان برساند.
– بر محیط کار خود مسلط شوید.
– سعی کنید که شنوندهی خوبی باشید تا دوستان جدید پیدا کنید.
کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفن ریچاردز کاوی
کتاب هفت عادت مردمان موثر به عنوان یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز که با دستان پرتوان استفن ریچاردز کاوی نوشته شده است، عادات اشخاص موفق را با هم ترکیب کرده و آنها را قدرتمندانه طوری ارائه میدهد که بتوانید به آسانی از آنها استفاده کنید.
دربارهی کتاب هفت عادت مردمان موثر
استفن ریچاردز کاوی (Stephen R Covey) در کتاب هفت عادت مردمان موثر (The 7 Habits of Highly Effective People) به شما نشان خواهد داد که اگر همّت کنید و دروازهی تغییر خودتان را باز کنید و طبق قوانین نوشته شدهی در این کتاب پیش بروید، به راحتی میتوانید رشدی تکاملی و انقلابی داشته باشید. (فایل این کتاب با ویراست جدید بهروزرسانی شده است.)
باز کردن دروازهی تغییر تأثیر مستقیمی بر روی موفقیت شخصی و بالا بردن اعتماد به نفس در افراد دارد. با مطالعهی این کتاب شما میتوانید به شناختی مفهومیتر از خودتان دست یابید و زندگی سرشار از شادی و آرامش برای خود ایجاد کنید. به عبارتی دیگر خودتان را طبق شخصیت درونیتان توصیف خواهید کرد و نظراتی که دیگران نسبت به شما دارند دیگر هیچ اهمیتی نخواهد داشت.
هنگامی که دریچه تغییر را بر روی موفقیت میگشایید، مسیر بازسازی روابط مهمی را که در گذشته خراب کرده بودید، کشف خواهید کرد. پس هنگام مطالعۀ این عادتها با دقت و توجهی درست مسیر تغییر و رشد را باز کنید و در این راه شکیبا باشید. بدون شک رشد شخصیتی تغییری سریع و آسان نیست، اما تردید نکنید که پاداشهایی را دریافت میکنید که تاثیر مستقیم بر روی انگیزه شما داشته باشد.
این کتاب تا به حال به 38 زبان زنده دنیا ترجمه و بیش از 25 میلیون نسخه از آن فروش رفته است. همچنین به عنوان برجستهترین و اثرگذارترین کتاب بازرگانی قرن 21 شناخته شده که استیون را به شهرتی جهانی رسانده است.
نکوداشتهای کتاب هفت عادت مردمان موثر
– مفهومهای بنیادین، کلید موفقیت هستند. استفان کاوی استاد چنین مفاهیمی است. کتاب او را بخرید، ولی مهمتر اینکه آن را به کار بگیرید. (آنتونی رابینز)
– کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر» کلید موفقیت برای تمام مراحل زندگی است. این کتاب دریچهای را به سمت افکار و آرمانهای نوین باز میکند. (ادوارد ای. برنان)
– این کتاب در انسان انگیزۀ وجود و فکر را باز میکند. من شخصاً همواره به آن رجوع میکنم. (ریچاردام. دیویس)
– وقتی استفان کاوی صحبت میکند تمام مدیران گوش میکنند. (ماهنامه تجارت)
– استفان کاوی برای آمریکاییها مانند سقراط است. ذهن را به نکات ماندگاری از جمله ارزشهای خانواده و روابط اجتماعی متمایل میکند. (برایان تریسی)
جملات برگزیدهی کتاب هفت عادت مردمان موثر
– کارهای مهمتر هرگز نباید قربانی کارهای کم اهمیت شوند.
– هیچ رابطۀ دوستانهای بدون اعتماد و هیچ اعتمادی بدون تعادل و هماهنگی وجود ندارد.
– ما به اصل طلایی در ذهنمان متعهدیم. حالا اجازه دهید آن را در زندگی تجربه کنیم.
– قلب، دلایلی دارد که عقل و منطق نمیتواند آن را درک کند.
– من امیدهای قدیس را به راهنما بودن برگزیدهام. در مسائل حساس، یگانگی و وحدت را در مسائل مهم، گوناگونی و تنوع را در همه چیز، بخشش را.
– بعضی وقتها به این مسأله فکر میکنم که مسائل کوچک باعث چه عواقب بزرگی میشوند. وسوسه میشوم که فکر کنم هیچ مسألهای کوچک نیست.
در بخشی از کتاب هفت عادت مردمان موثر میخوانیم
یکی دیگر از مراکز منطقی و بسیار مشترک زندگی اشخاص، درآمد مالی است. امنیت اقتصادی، نقش اساسی در به موفقیت رسیدن فرد در سایر ابعاد دارد. در زنجیرۀ نیازها، بقای جسمانی و امنیت مالی حرف اول را میزند. تا زمانی که آن نیازها – حداقل کمی از آن – بر طرف نشود، سایر نیازها به چشم نمیآیند. بیشتر ما با نگرانیهای اقتصادی رو به رو هستیم. در بیانی عمیقتر نیروهای فراوانی توانایی دخالت بر وضعیت اقتصادی ما را دارند و دخالت هم میکنند و یا میتوانند باعث ایجاد اختلال و یا تهدیدی شوند که اغلب، نگرانی و استرسی را تجربه کنیم که شاید از وجود آن آگاهی نداشته باشیم. گاهی آرزوهای عقلانی مانند آرزوی مراقبت از خانوادۀ خود برای کسب درآمد و پول درآوردن وجود دارد که البته دلایل مهمی نیز هستند، اما تمرکز روی پول درآوردن به شکل یک مرکز، باعث میشود که آن آرزو محقق نشود.
بار دیگر چهار عامل زندگی بخش یعنی، امنیت، قدرت، حکمت و راهنمایی را به خاطر بیاورید. فکر کنید که من بخش اعظم امنیتم را از طریق شغل، درآمد و یا سود خالصم بهدست بیاورم. به دلیل این که عوامل متعددی بر این اصول اقتصادی تأثیر میگذارند، مضطرب و بیقرار میشوم و قصد حمایت از خودم در برابر تمام مواردی که تأثیرگذار هستند را دارم پس حالتی تدافعی به خود میگیرم.
کتاب هفت عادت مردمان موثر رو مطالعه کردم خیلی فوق العاده است دوستانی که میخواهند انگیزه خوب و تاثیرگذار در اهداف کاریشون داشته باشند حتما پیشنهاد میکنم.