کتاب خوب کتابی است گشوده
به جرات می توان گفت هیچ رسانه دیگری به اندازه کتاب تولید اندیشه ورزی نمی کند. از این جهت است که یک کتاب خوب می تواند در مقابل تمامی آلترناتیوهای موجود مقاومت و ایستادگی کند و بر آنها با قاطعیت پیروز شود.
کتاب خواندن موهبتی است که بسیاری از افراد خود را از فواید آن محروم کردهاند. اما به آن دسته از کسانی که میخواهند در زندگی پیشرفت داشته باشند، پیشنهاد میشود که خواندن این کتابها را از دست ندهند.
شاید در شروع کتاب خوانی و قدم گذاشتن در مسیر تبدیلشدن به یک فرد کتابخوان، هیچچیز بهاندازه معرفی کتاب خوب برای مطالعه مهم نباشد.
معرفی کتابهایی که ارزش خواندن دارند
سوالی که در این مرحله برای بسیاری از افراد به وجود میآید این است. چه کتابی بخوانیم یا برای مطالعه از چه کتابی شروع کنیم؟ باید بدانید که اهمیت کتاب خوب و مناسب برای خواندن کم از اهمیت کتابخوانی نیست.
اگر سوال شما هم این است که برای شروع چه کتابی بخوانیم؟ بهتر است در ادامه این مطلب با مجله اینترنتی افق برتر همراه باشید.زیرا در اینجا به معرفی کتاب های خواندنی میپردازیم.
کتابهایی که به احتمالزیاد برایتان جذاب هستند. و سبب ترغیب شما به مطالعه بیشتر میشوند. هیچوقت فراموش نکنید که بهترین معرفی کتاب برای شروع کتابخوانی میتواند در ابتدای مسیر کتابخوانی برای شما کمک زیادی به همراه داشته باشد. در ادامه چند کتاب برای مطالعه به شما پیشنهاد میدهیم که امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید.
با تشکر از جناب آقای مهندس کاظم توسلی و سرکار خانم کریم زاده که در گردآوری این مطلب یاری رسان ما بوده اند.
تفکر زائد اثر محمدجعفر مصفا
دربارهی کتاب
«تفكر زائد پندار و توهمی است كه در لباس انديشه متجلی میگردد. تا زمانی كه اين نوع تفكر (و در حقيقت توهم) حاكم بر ذهن است، زندگی و هستی انسان در ابری از تيرگی خواهد گذشت، بی هيچ هدف و مسير روشن و بدون كمترين تسلط بر زندگی.»
این جملهی پشت کتاب مصفا خود گویای زاویهی دید نویسنده به انسان و هستی است. مصفا در این اثر با ترسیم مکانیسمهای ذهن، تأثیر آنها را در نگرش انسان به زندگی شرح میدهد. وی در ابتدا نگاه انسان به پدیدهها را به دو بخش تقسیم میکند. این تقسیمبندی پایه و اساس بقیهی نظرات او است.
وی معتقد است: «ذهن ما عادت كرده است به اينكه جريانات و رويدادهای زندگی را از دو جنبه و ديد نگاه كند و با آنها دو نوع رابطه داشته باشد. يكی ديد يا رابطهی واقعی و ديگری ذهنی. من میبينم شما به فرم خاصی راه میرويد، دستتان را تند يا آهسته حركت میدهيد، پایتان را بلند يا كوتاه برمیداريد، راست يا خميده راه میرويد.
در اين ديد من به راه رفتن شما بهصورتیكه واقعاً هست نظر دارم ـ بدون هيچ تعبير و معنای خاصی. ولی من تنها به اين ديد اكتفا نمیكنم. به راه رفتن شما از جنبهی ديگری هم نگاه میكنم و در آن چيزی میبينم كه مربوط به واقعيت راه رفتن نيست. بلكه تعبير و تفسيری است كه ذهن خود من از راه رفتن شما میكند. مثلاً میگويد اين طرز راه رفتن موقرانه يا غيرموقرانه است، متواضعانه يا متكبرانه است، متشخصانه يا حقيرانه است. ما با تمام جريانات و پديدههای زندگی به همين شكل در رابطهايم.»
آیا این کتاب برای شماست؟
مصفا در این کتاب جنبهای نو و دید تازهای را روایت میکند. اینکه میتوان در برخورد با سختیها و مشکلات نگاه دیگری داشت. تحلیل ها و بیان این کتاب ساده و همهفهم است. از این جهت که هر کسی با اندکی تامل با آن ارتباط برقرار میکند. ویژگی خاص کتاب اين است که اصول خودشناسی که موفقیت را تضمین می کند بسيار ساده توضيح داده است. همچنین در این کتاب، تقريبا تمام اصول خودشناسی شرح داده شده است. اگر کسی به شناخت خود علاقه داشته باشد، توصیه میکنیم حتما این کتاب را بخواند.
فكر میكنيد علت اينكه ما هرگز از وضع موجود خود راضی نيستيم چيست؟ آيا توجه زیاد به آینده بیانگر این نیست كه در وضع موجود خود نقصی میبينيم كه بايد آن را در آينده جبران كنيم؟» اگر خوب توجه كنيم، درمییابیم که در سراسر زندگی ما اين جريان وجود دارد كه هر شب پیش خودمان فکر میکنیم: «من شخصيتی ناقص و نامطلوب دارم و بايد آن را به شخصيت ديگری جز اين تبدیل کنم.» و اين جريان در تمام طول عمر ادامه دارد.
اگر شما نیز با تمام این مسائل دستوپنجه نرم میکنید، باید بدانید که این کتاب جوابها و راهکارهای ارزشمندی برای شما دارد.
در حاشیه
محمدجعفر مصفا (متولد ۱۳۱۲ شمسی، خمین) نویسنده، مترجم و مولویشناس اهل ایران است. وی کتابها و مقالات زیادی درباره خودشناسی و انسانشناسی نوشته است. کتاب تفکر زائد یکی از کتابهای پرفروش درزمینهی روانشناسی شخصی به زبان فارسی است. این کتاب تاکنون بیست بار تجدید چاپ شده است.
فرمین موش کتاب خوان اثر سم سوج
ماجراهای یک شهرنشین غربتی
یکی از کتاب های جالب توجه ،کتاب فرمین، موش کتابخوان است. قطعاً میتوان گفت، این کتاب جزء کتابهای خوب در شاخه ی رمان است.با خواندن آن غرق در داستان میشوید و با موقعیتهایی مواجه میشوید که گویا قهرمان داستان یک انسان است. درحالیکه قهرمان اصلی این کتاب یک موش است و متن کتاب از بیان حالات و حرکات یک موش که علاقه ی زیادی به خواندن کتابهای مختلف دارد ، نشأت می گیرد.
درباره ی فرمین، موش کتابخوان
فرمین، موشی کتابخوان است که در یک کتابفروشی ساکن است. بعد از رفتن خانوادهاش و از فرط گرسنگی شروع به خوردن کتابها میکند، اما بعد از مدتی علاقهمند به خواندن کتابها میشود. به طوری که فقط حاشیه برگههای کتاب ها را میجود تا بتواند متن کتاب را بخواند.
این کتاب جالب و ماندنی را سم سوج، نویسنده ی مشهور آمریکایی در سال ۲۰۰۶ نوشته و دومین کتاب او در زمینه ی نویسندگی به شمار میآید. داستان کتاب بهصورت استعاری و درباره ی موشی عجیب نوشتهشده است. این موش علاوه بر جویدن و مزه کردن کتابها، توانایی خواندن کتابها را هم پیدا میکند. در حین داستان کتاب درباره ی کتابها و رمانهایی که فریمن مطالعه کرده اشاراتی شده است، پس قطعاً خواندن این کتاب برای کتابخوانها بسیار جذابتر هم خواهد بود. لحن اصلی کتاب طنزی تلخ است که برای خواننده جالب بوده و در حین خواندن متوجه تلخی طنز و تنهایی شخصیت اصلی کتاب میشود.
داستان
کتاب توسط فریمن برای خوانندگان بازگو میشود، فریمن در پانزده فصل داستان زندگی خود را از ابتدا تا زمانی که کتابخوان شد و وقایع بعد از ترک کتابفروشی بیان میکند. فریمن در خانوادهای سیزده نفره متولدشده و بعد از اینکه مادر الکلی آنها را ترک میکند دیگر اعضای خانوادهاش نیز از کتابفروشی میروند و فقط او در آنجا ساکن می ماند و به جویدن کتابها مشغول میشود.
فریمن بهمرور به موشی فرهیخته و کتابخوان تبدیلشده و از جامعه ی موشها فاصله میگیرد. میتوان گفت فرمین داستان روزمرگیها، تجارب و احساسات انسانی است که از زبان یک موش بیان میشود. اما یک موش خاص که از دنیای بیرون فرار میکند؛ دنیایی پر از هیاهو، دنیایی که همه به فکر خودشان هستند. او تنها راه را پناه آوردن به دنیای سینما و کتاب و هنر می یابد.
درجایی از کتاب فریمن میگوید: «اولش کتابها را فقط بر اساس طعمشان میخوردم، اما خیلی زود شروع کردم به پراکنده خواندن، با گذشت زمان کتاب بیشتری خواندم و کمتر جویدم تا اینکه درنهایت کمابیش تمام ساعتهای بیداریام را صرف خواندن میکردم و فقط حاشیهها را میجویدم».
دربارهی سم سوج
سم سوج، رماننویس و شاعر آمریکایی در نوامبر سال ۱۹۴۰ در کارولینای جنوبی آمریکا متولد شد. او در دانشگاه فلسفه خواند و قبل از نویسندگی، به کارهای مختلفی همچون تعمیر دوچرخه، نجاری و ماهیگیری مشغول بوده است.
سم سوج نویسنده ی پنج رمان است؛ اولین کتاب رمان او در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، سپس سال بعد کتاب فریمن، موش کتابخوان را منتشر کرد؛ که میتوان گفت، خلاقیت نویسنده در نوشتن این کتاب بسیار شگفتانگیز است طوری که خواندن داستان زندگی، شخصیت اصلی کتاب لذتبخش هست. این کتاب معروفترین اثر سم سوج است.
یکی از نکات جالبتوجه طراحی جالب جلد کتاب هست که گویی کنار کتاب جویده شده است، این طراحی با متن داخل کتاب همخوانی زیبایی دارد.
چشمهایش اثر بزرگ علوی
کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی در سال ۱۳۵۷ منتشر شد. چشمهایش آنقدر داستان مهم و تأثیرگذاری در جریان ادبیات داستانی ایران است که نیاز چندانی به معرفی و توضیح ندارد. این اثر، توانسته است بیش از پنج دهه با موفقیت در کنار مخاطب ایرانی بماند و بارها تجدید چاپ شود تا در دسترس باشد. کتاب چشمهایش داستان زندگی یک مبارز سیاسی و زنی را که عاشق او بوده توصیف میکند.
دربارهی کتاب چشمهایش
اعتراف میکنم تا زمانی که کتاب چشمهایش را نخوانده بودم، تصور دیگری از قلم بزرگ علوی داشتم. همیشه فکر میکردم شیوهی روایت نویسندهای که دهههای گذشته قلم میزده است، نباید برای منی که در دنیای داستانهای ایرانی، جدیدترها را بیشتر میپسندیدم، جذاب باشد. اما اشتباه میکردم! بزرگ علوی با قلم روان و عاشقانهی بیمانندش، همهی تصورات مرا بههم زد.
کتاب چشمهایش، روایت عشق ناکام زنی بهنام فرنگیس، به استاد ماکان است. ماکان، استاد نقاشیِ زبردست و مشهور شهر است. او که بهخاطر فعالیتهای سیاسی خود در تبعید بهسر میبَرد، بهطرزی مشکوک از دنیا میرود. حکومت برای سرپوشنهادن بر این مرگ مشکوک و بیگناه جلوهدادن خود، تصمیم به برگزاری نمایشگاهی از آثار او میگیرد. اما هجوم بیسابقهی مردم برای تماشای آثار او، حکومت را ناگزیر از تعطیلی نمایشگاه میکند.
داستان از زبان ناظم مدرسهی استاد ماکان روایت میشود.که شیفتهی تابلوی «چشمهایش» استاد شده بود. او که بهطرز غریبی حس میکرد رازی پشت چشمهای نقاشیشده در تابلو وجود دارد.برای رمزگشایی از اعجازِ نهان در نقاشی، تصمیم میگیرد زنی را که سوژهی تصویر شده بود، پیدا کند. داستان از همین تلاش برای گرهگشایی آغاز میشود.
آغاز داستان، بسیار هنرمندانه طراحی شده است. توصیف فضای مخوف سیاسی تهران در آن سالهای متشنج، از همان آغاز به شما میفهماند که با کتابی سیاسی روبهرو هستید. گواه سیاسیبودن کتاب هم آن است که تا سال پنجاهوهفت، بهطور رسمی اجازهی چاپ نیافت.
بزرگ علوی در توصیفات عاشقانه و بیان احساسات زنانهی فرنگیس، آنقدر استادانه عمل کرده است که سخت باور میکنید نویسندهی این نوشتهها یک مرد باشد. او را بهراستی میتوان یکی از پیشروان داستاننویسی مدرن ایران دانست.
آیا این کتاب برای شماست؟
رمان چشمهایش، عاشقانهای تمامعیار بهشمار میآید. داستانی که در زمان خود، ساختارشکن و تأثیرگذار بود. نام بزرگ علوی با این کتاب، سرزبانها افتاد و او را میان اهالی قلم، مشهور کرد. نکات جالبی درمورد شیوهی روایی چشمهایش وجود دارد. هنر بزرگ علوی در پرداخت چشمهایش این است که فضای سیاسی کتاب، بر موضوع داستان سایه نینداخته است. با این حال، فراموش نمیکنید که با رمانی سیاسی طرف هستید.
پردازش قوی و فضاسازی گیرای داستان، از چشمهایش اثری پرکشش ساخته است که نه تنها شما را خسته نمیکند. بلکه شیفتهی داستان میشوید. قلم بزرگ علوی در این کتاب، بهقدری روان است که ابدا فکر نمیکنید کتاب در سالهای منتهی به دههی ۳۰ نوشته شده است. باید این کتاب را بخوانید تا بفهمید چرا از بزرگ علوی بهعنوان یکی از برجستهترین نویسندگان ایران یاد میشود.
در حاشیه
چشمهایش یکی از مهمترین آثار بزرگ علوی است. که تا پیش از انقلاب، اجازهی انتشار رسمی پیدا نکرد. از آن زمان تاکنون، چشمهایش چندین بار از سوی ناشران معتبر تجدید چاپ شده است.
گفتنی است این کتاب به زبان عربی هم ترجمه شده و در لبنان منتشر شده است. در سال ۲۰۰۸ نیز نسخهای دیگر از آن به زبان کردی انتشار یافت.
بسیاری از منتقدان، استاد ماکان را برداشتی از زندگی کمالالملک میدانند. بسیاری نیز او را به تقی ارانی، نویسندهی چپگرا، نسبت دادهاند.
بخشی از کتاب
- تهران خفقان گرفته بود. هیچکس نفسش درنمیآمد. همه از هم میترسیدند. خانوادهها از کسانشان میترسیدند. بچهها از معلمانشان؛ معلمان از فراشها و فراشها از سلمانی و دلاک؛ همه از خودشان میترسیدند. از سایهشان باک داشتند. همهجا، در خانه، در اداره، در مسجد، پشت ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام، مأمورانِ آگاهی را دنبال خودشان میدانستند. در سینما، موقع نواختن سرود شاهنشاهی، همه به دوروبرشان مینگریستند مبادا دیوانه یا ازجانگذشتهای برخیزد و موجب گرفتاری و دردسر همه را فراهم کند.
- وقتی سینما تاریک شد، از من پرسید: «اسم شما چیست؟» گفتم: «فرنگیس». همینکه صدای مرا شنید، با چشمهای درشتش که در تاریکی مانند چشمهای گربهای سیاه میدرخشید، به من نگاه کرد و من مانند دختری بیچاره که در دست مردی مقتدر اسیر شده، برگشتم و به او نگاهی که پر از عجز و لابه، پر از التماس و التجا بود انداختم. گفت: «مثل اینکه شما را جایی دیدهام.» گفتم: «من شما را هیچجا ندیدهام.» گفت: «صدایتان بهگوشم آشنا میآید.» گفتم: «خیال میکنید.» چرا دروغ گفتم؟ برای اینکه میخواستم پیوندی که زندگی مرا در گذشته به حیات و هستی او بسته بود، قطع شود. نمیخواستم بفهمد من همان دختر سرسریِ دمدمیِ پرروی کارگاه نقاشی در خیابان لالهزار هستم. میخواستم برای شخصیت من ارزش قائل شود.
وقتی نیچه گریست اثر اروین د. یالوم
وقتی نیچه گریست گفت و گویی فلسفی-روانشناسانه میان علم و حقیقت است . اروین د . یالوم در این رمان قبل از این که به واکاوی وسواس و اثر آن در ضمیر ناخودآگاه انسان بپردازد بیشتر فلسفه را مورد پژوهش قرار میدهد.
وقتی نیچه گریست گفت و گویی فلسفی-روانشناسانه میان علم و حقیقت است . اروین د . یالوم در این رمان قبل از این که به واکاوی وسواس و اثر آن در ضمیر ناخودآگاه انسان بپردازد، بیشتر فلسفه را مورد پژوهش قرار داده . دکتر سپیده حبیب با آگاهی از مفاهیم درونی اثر ترجمه ای قابل ستایش ارائه داده است. و به اصل رمان وفاداری مانده . بهتر است نقد این کتاب را اینگونه آغاز کنیم که آیا یک اثر داستانی می تواند بیان گر علم و فسلفه باشد ؟ مسلم است که فلسفه و علوم تجربی نیاز ویژه ای به توجه هنر برای بیان نظرات خود به جامعه دارند. و استفاده از هنر هرچند آگاهانه برای توصیفات پژوهشی صورت گیرد باعث در سایه ماندن اصلیت موضوع خواهد شد . اما هرگز یک اثر نمی تواند همزمان داستانی و نظری باشد . نظر باید از چرخه شخصیت در داستان شکل بگیرد تا تاثیر مناسب را بر جای گذارد .
درباره وقتی نیچه گریست
دکتر برویر در قرن 19 میلادی و در آستانه چهل سالگی است، او روانشناس و روان درمانگر است و به طبابت بیماران خویش مشغول است. معشوقه نیچه لوسالومه از دکتر برویر میخواهد بدون اینکه خود نیچه متوجه شود، درمان او را برعهده بگیرد. ملاقات عجیبی است فردریش نیچه در مقابل دکتر برویر گارد شدیدی دارد.
حرفها و کلمهها بسیار حساس هستند. هر لحظه امکان دارد این ملاقات با یک خداحافظی سریع از سمت نیچه بهپایان برسد. دکتر برویر تلاش میکند تا ارتباط خوبی برقرار کند. هوش و درایت دکتر برویر در اینکار راهنمای او است و در نهایت او موفق میشود. نیچه دو سه بار از قبول درمان توسط دکتر برویر سرباز میزند تا اینکه شبی بهشدت بدحال میشود و در تنهایی دچار حملات شدید میگرنی میشود.
و در ادامه…
در ادامهی این مسیر دکتر برویر با ذکاوت خود سعی میکند از ناامیدیهای زندگی خودش برای نیچه بگوید. برای او درددل کند و حتی کار را بهجایی میرساند که خود را بهعنوان بیماری روانی جا میزند و از نیچه درخواست کمک میکند.
در انتها گیرایی و جذابیت کتاب باعث میشود که دیگر نتوانیم کتاب را زمین بگذاریم و باید یکنفس آن را بخوانیم. در مورد این بخش سخن نمیگویم و شما را از بخش نهایی آگاه نمیکنم تا خودتان بخوانید و لذت ببرید. اروین یالوم در خلال کتاب وقتی نیچه گریست به توصیف درمانهای رایج برای وسواس فکری که هر دو شخصیت اصلی رمان به شکلی گرفتار آن هستند میپردازد.
اما در نهایت روش روان درمانی اگزیستانسیال و رابطه پزشک – بیمار است که کتاب به معرفی آن می پردازد.
داستان، با پیام لوسالومه که به دکتر یوزف برویر شروع میشود؛ پیامی که در آن سالومه از دکتر برویر برای صحبت در مورد بیماری و رنجهای دوستش فردریش نیچه که از نظر او امید آیندۀ فلسفۀ آلمان و جهان است شروع میشود. این کتاب آمیزهای است از واقعیت و خیال، جلوهای از عشق، تقدیر و اراده.
چرا باید کتاب وقتی نیچه گریست را بخوانیم
این کتاب را برای سرگرمی مطالعه نکنید. این کتاب را بخوانید تا نسبت به زندگی درک جدید به دست آورید. در صفحات آخر نیچه به دکتر بروئر ترس بزرگ خود را نشان داد و این همان ترس بزرگ من بود که کلمات کتاب آن را بهتر از آنچه من میتوانستم برایم توصیف کرد. من مجبور شدم این کتاب را لحظهای کنار بگذارم و فقط بگویم «خدای من!»
این کتاب به معنای باورنکردنی شما را با خودتان روبرو میکند. و در کنار تفسیرهای فلسفی نیچه که به زبانی ساده موضوعات پیچیدهاش را بیان میکند، رویکردی روانشناسی دارد. خواننده به خوبی میتواند در لابهلای کتاب خلق و خوی را به درستی کشف کند و بداند در کجای زندگیاش قرار دارد. به عبارتی، گفتگوی بین نیچه و بروئر، گفتگوی فرد با خویشتن است.
زمانی خواندن کتاب را شروع کنید که آماده این باشید که خود را به آن اختصاص دهید. شروع کتاب شاید تا حدودی جذاب نباشد، ولی تا حضور نیچه و برخورد او با بروئر بهتر است صبر کنید؛ شنیدن نام فیلسوف بزرگ آلمانی خود به تنهایی اشتیاق عجیبی در آدمی ایجاد میکند.
اثر ماندگار دکتر اروین دی یالوم روانپزشک اگزیستانسیالیسم و رمان نویس بزرگ آمریکایی
اروین دی یالوم که دکترای روانپزشکیش را در دانشگاه بوستون کسب کرده است و استاد دانشگاه استنفورد نیز گشت و البته در همان سال ها الگوی روانپزشکی اگزیستانسیالیسم را پایه ریزی کرد و در سال ۲۰۰۲ نیز جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را نیز کسب کرد.
با این همه، شهرت اروین دی یالوم نه در زمینه روانپزشکی بلکه در زمینه رمان نویسی و از همه بیشتر به علت رمان ” وقتی نیچه گریست ” است. که به خلاقانه ترین نحو ممکن توانسته است شخصیت های فوق العاده فلسفی و جذاب دهه های انتهایی قرن ۱۹ رو به صورت خیالی اما با بیشترین جزئیات و خصوصیات رفتاری به تصویر بکشد. و از آنها در راستای جنبه آموزشی و معرفی سبک درمان روانپزشکی خود بهره ببرد .
کوری اثر ژوزه ساراماگو
کتاب کوری با عنوان اصلی Blindness اثر ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی است. در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد. این رمان ساراماگو را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ دنیا معرفی کرد. موسسه نوبل در وصف ژوزه ساراماگو و آثارش نوشته است: «به خاطر درآمیختن تمثیلهای پایدار با تخیل، همدردی و تکرار تواناییهای ما در برابر یافتن حقیقت.»
براساس کتاب کوری در سال ۲۰۰۸ یک فیلم نیز ساخته شده است. اما مثل بیشتر فیلمهایی که از روی کتاب ساخته میشود، فیلم کوری هم به خوبی کتاب نیست اما به هر جهت دیدن آن خالی از لطف نیست!
نقد کتاب کوری
کتاب کوری رمانی جدی؛ نوشته نویسندهای جدی است. که همیشه کارهایش را جدی گرفته است. رمانی با فضای داستانی غنی که لازم میشود از زوایای مختلفی به مضامین آن نگاه کرد.
کوری را میتوان کتابی انتقادی نسبت به هنجارهای اجتماعی جهان مدرن در نظر گرفت. از این منظر به مسئله ناکاملی و محدودیتهای فناوری و دانش انسان نیز، وقتی که پرسش تشخیص و درک نیازهای اولیه انسان مطرح میشود، اشاره میکند. این رمان به مشکلاتی پایهای در زندگی همچون گرسنگی و بیماری میپردازد. و البته این مساله حالتی کنایی دارد، چون ساراماگو تمدنی را توصیف میکند که دارای بافتهایی پیشرفته بوده و در طول قرنها توسعه، تکامل یافته است. و با این حال در تامین نیازهای اولیه انسان به هنگام بروز بحران درمانده است.
در واقع تیمارستان روانی که افراد کور مجبورند آنجا بمانند. آینهای از زندانهای امروزی خودمان است. ترس و وحشت اوج میگیرد، و نهایتا این حقیقت نمایان میشود که کوری نمادی از جهل و نادانی است.که فراگیر شده و به جایی میرسد که دیگر بین زندگی نابینایان، دنیای تاریک زندانیان و افراد معمولی بیرون از تیمارستان تفاوتی باقی نمیماند.
همچنین میتوان تفسیری سیاسی از رمان داشت.که به اهداف پوچ و خودخواهانه احزاب مختلف حکومتی در طول دورههای مختلف میپردازد. و بیاهمیتی آنها نسبت به سرنوشت مردم را بیان میکند، احزابی که مدعی هستند زندگی و آسایش مردم برایشان در اولویت است. شکی نیست که قرنطینه کردن نابینایان یادآور اردوگاههای مرگی است که نویسنده به خوبی با آنها آشنایی دارد. خاطرات ساراماگو از خشونت و وحشیگریهای نژادپرستانه جامعه دوران زندگیاش در میان جدال زندانیان نابینا در تیمارستان به روشنی احساس میشود.
این کتاب برای چه افرادی مناسب است
- ترس از نابیناشدنی که ساراماگو در کتاب کوری به وجود شما وارد میکند چیزی نیست که بتوان بدون تعلل و تفکر از آن رد شد. بنابراین افرادی که علاقه به اندیشیدن در ورای غالبِ داستان دارند و از نکات و پیامدهای عمیق و غنی در متون لذت میبرند، از مطالعهی این کتاب پشیمان نخواهند شد.
- انسانهای واقعگرایی که علاقهمند به مطالعهی نقدهای اجتماعی و تحلیلهای جامعهشناسانه و مشکلات حاکم بر آن هستند. و بهچالشکشیدنِ رفتار انسان و شخصیت درونی افراد را توسط نویسنده جذاب میدانند، این کتاب انتخاب مناسبی برای آنان است.
- افرادی که دوستدار آثار تمثیلی هستند و از سبکوسیاقِ کتابهایی همچون قلعه حیوانات لذت میبرند، این کتاب میتواند درصدد خشنودی آنان برآید البته با وجود ظرافتهای بیشتر و اتفاقات عجیبتر.
دربارهی نویسنده؛ ژوزه ساراماگو
ژوزه ساراماگو با نام کاملِ ژوزه دی سوزا ساراماگو در تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در منطقه سانترایم کشور پرتغال و در خانوادهای کشاورز متولد شد. وی شغلهای متعددی را از قبیل: مکانیک ماشین، مترجم، روزنامهنگار و سردبیریِ روزنامه Diário de Notícias تجربه کرد و در نهایت نویسندگی را برگزید. ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۴۴ با ایلدا ریس که از اهالی کشور اسپانیا بود ازدواج کرد و ثمرهی آن تک دختری به نام ویولانته بود. در ۱۹۸۸ او بار دیگر با روزنامهنگاری اسپانیایی به نام دل ریو پیمان ازدواج بست که تا آخر عمرش کنار هم زندگی کردند.
جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
داستان این رمان روایت زندگی سخت و دردناک و پرفراز و نشیب زنی به نام «مرگان» است. او در یکی از روستاهای سبزوار زندگی میکند. مرگان 3 فرزند دارد؛ 2 پسر و یک دختر. مرگان و همسرش سلوچ (نام کتاب برگرفته از این شخصیت است.) به خاطر بیکاری مرد خانواده، با مشکلات مالی فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
سلوچ به هر دری میزند کار درست و حسابی پیدا نمیکند. از این رو برای اداره خانه به مشکلات اساسی برمیخورند. زندگی روز به روز برایشان تلختر میشود. سرانجام صبر سلوچ سر میآید و غرور مردانهاش اجازه ماندن و ادامه دادن در چنین وضعی را به او نمیدهد.
به همین دلیل در یک تصمیم ناگهانی، بی سر و صدا، بدون آنکه کسی باخبر شود، دیاری که به آن تعلق خاطر داشته و خانه و خانوادهاش را ترک میکند. و با هدف پیدا کردن کار مناسب و کسب درآمد روانه شهر میشود.
آغاز ماجرا
ماجراها با رفتن سلوچ آغاز میشود. «و هنوز به چشم میتوانیم ببینیم که زنان ما در جاهای مختلف ایران پابهپای مرد کارهای دشوار انجام میدهند، در امر دامداری، کشاورزی، نساجی و غیره. و در سهمی که از عذاب زندگی میبرند و نیرویی که در مقاومت و سختکوشی در برابر این زندگی مصرف میکنند هم هیچ کم از مردها ندارند. کدام پسر ایرانی را شما میبینید که نسبت به مادرش احساس دین در رشد و پرورش خودش، بیش از آنچه که نسبت به پدرش دارد نداشته باشد…» این جملاتی است که در پشت جلد رمان جای خالی سُلوچ از محمود دولتآبادی میخوانیم. از روی همین سطرها میشود فهمید که رمان دربارهی زنان و به خصوص زنان ایرانی که به تنهایی عهدهدار زندگی و مسئولیتهای آن هستند.
نگارش
دولتآبادی این کتاب را به زبان شیرین محلی مردم سبزوار نوشته است. از این رو ممکن است خواندن آن برای همه مخاطبان (بهویژه آنهایی که عادت به روانخوانی و سریعخوانی دارند) آسان نباشد و نیاز به تأمل دارد.
نویسنده در جای خالی سلوچ، چهره زشت فقر را بیپرده به تصویر میکشد. توصیف و تصویرسازیها بهحدی قوی و با ذکر جزئیات هستند که حسوحال پرسهزدن در روستا و لمس خاک و خاشاک و فقر مطلق را برای خواننده القا میکنند.
در این کتاب با زندگی واقعی مردم یک روستا با همه کم و کاستیها و سختیهایی که متحمل میشوند، با همه تلاشهایی که برای گذراندن زندگی روزمره میکنند و زحمتهای بیمثالی که میکشند، مواجه میشویم.
محمود دولتآبادی این کتاب را در طول 3 سالی که در زندان حبس بود، در ذهن پروراند و بهمحض آزادی از زندان نوشتن کتاب را شروع کرد و طی 70 روز نگارش این کتاب خواندنی را به پایان رساند.
آیا این کتاب برای شماست
اگر به خواندن کتابهایی با حالوهوای زندگی روستایی علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنیم جای خالی سلوچ را در لیست کتابهایی که انتظار میکشند تا به سراغشان بروید و آنها را بخوانید و لذت ببرید، قرار دهید.
بخشهایی از کتاب
«نه کاری بود نه سفرهای. هیچکدام. بی کار سفره هم نیست و بیسفره، عشق. بیعشق سخن نیست و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست؛ زبان و دل کهنه میشود، تناس بر لبها میبندد، روح در چهره و نگاه بر چشمها می خشکد، دستها در بیکاری فرسوده میشوند و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ضخیمی از غبار رخ پنهان میکند.»
«گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آنچه که پیدا ست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس میشود. میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگاندازی وامیدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. دیوانه به صحرا!»
«هاجر به خود باورانده بود که هر عروسیای اندکش دلخواه است و بقیهاش هم به قوهی خیال دلخواه میشود. آدمیزاد است دیگر! گاهی وقتها میتواند خیلی چیزها را ندیده بگیرد.»
کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی
«کافکا در کرانه» یا «کافکا در ساحل» کتابی فلسفی با ژانری فانتزی است که در فهرست ده کتاب برتر سال ۲۰۰۵ نشریهی نیویورکر قرار گرفته است.
این کتاب، داستان دو شخصیت را بهصورت موازی نقل میکند. کافکا نوجوان پانزده سالهای که از خانه فرار میکند تا بهدنبال مادر و خواهر گمشدهاش بگردد و ناکاتا پیرمردی عجیب و مرموز که توانایی سخن گفتنش با گربهها شما را شگفتزده خواهد کرد. داستانهای این دو شخصیت متفاوت هستند. اما حتی در کوچکترین جزئیات از هم جدا نیستند و به هم ربط پیدا میکنند. موراکامی بهشکل ماهرانهای فرهنگ بومی ژاپن را در لابهلای داستان گنجانده است. درواقع او بهطور نامحسوس مردم جهان را با فرهنگ مردم کشورش آشنا میکند.
نویسنده در این کتاب، ما را با فضایی بین خیال و واقعیت آشنا میکند. و با تصاویر خلاقانهاش بهوجد میآورد؛ فضایی که نمونهاش را فقط در کتابهای موراکامی میبینیم. این فضا شامل اسطورهها، استعارهها، معانی و خاطرههاست. استعارههای موراکامی دور از ذهن و تصورشان سخت نیست. فقط باید آگاه باشیم که قرار است در کتاب او با فضای شگفتانگیزی روبهرو شویم که سرشار از استعارههاست.
هستهی اصلی داستانهای موراکامی، نوعی فقدان اسرارآمیز است. او دراینباره میگوید: «این راز است. راستش نمیدانم این حس فقدان از کجا میآید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست دادهام. مثلاً دارم پیر میشوم و روزبهروز از عمرم میکاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست میدهم. جوانی و جنبوجوش رفته است، یعنی به یک معنا همهچیز. گاه حیرانم که درپی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. فضای تاریکی است. پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن میگذارم. درواقع دری مخصوص برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشند که در راه از دست دادهام. نمیدانم. لابد این یکجور ماتم است.»
در حاشیه
آثار موراکامی تا کنون به بیش از ۳۴ زبان دنیا ترجمه شدهاند. در میان جوایزی که تاکنون دریافت کرده است. میتوان به جایزهی ادبی یومیوری اشاره کرد.
کتاب کافکا در ساحل در سال ۲۰۰۲ به ژاپنی و در سال ۲۰۰۵ به انگلیسی منتشر شد. دو سال بعد ترجمهاش به فارسی در ایران انتشار یافت. کتاب با استقبال خوبی در سرتاسر دنیا مواجه شد. و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
بخشهایی از کتاب
«هریک از ما چیزی را ازدست میدهیم که برایمان عزیز است. فرصتهای ازدسترفته، امکانات ازدسترفته. احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیم. این قسمتی از آن چیزی است که به آن میگویند زندهبودن.»
«در زندگی هر کس یکجا هست که از آن بازگشتی در کار نیست و در موارد نادری نقطهای است که نمیشود از آن پیشتر رفت. وقتی به این نقطه برسیم تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است.»
کتاب جنس ضعیف اثر اوریانا فالاچی
اوریانا فالاچی، روزنامهنگار ایتالیایی، شهرت خود را مدیون مصاحبههای معروفش با رهبران سیاسی کشورهای مختلف است. او به پیشنهاد مدیرروزنامهای که در آن کار میکرد، به کشورهای شرقی سفر کرد تا در مورد وضعیت زندگی زنان در این نقطه از دنیا گزارشی تهیه کند. او در این باره میگوید: «قصد من فقط این بود که مسیری نسبتا طولانی را طی کنم و این امکان را به دست آورم که موقعیتهای ممکن برای یک زن را که ناشی از زنبودن زنها و یا تابوهای اجتماعی است، مطالعه کنم.»
طبق گفتههای اوریانا فالاچی، گزارشهایی که در کتاب جنس ضعیف ارائه میدهد، حاصل مشاهداتش از جریان زندگی زنان این کشورها و البته مصاحبهها و دیدارهایی است که با زنان برجسته و فعال هر کشورداشته تا درمورد مسائل مربوط به زنان آن منطقه به گفتوگو بپردازند.
تفاوت در آدابورسوم و تنوع در نحوهٔ زندگی زنان در هرکدام از این کشورها بیش از هر چیز به چشم میآید؛ از وجود قبلیههای مادرسالار در کوالالامپور گرفته تا محدودیتها و مشکلات زنان پاکستانی در مورد ازدواج. بیان ساده نویسنده در روایت دیدهها و شنیدههایش، کتاب را از قالب خشک گزارش دور کرده و به نظر، همین باعث تأثیرگذاری و محبوبیت این کتاب در بین کتب حوزهٔ زنان است.
آیا این کتاب برای شماست؟
کتاب جنس ضعیف گزارشی جذاب از وضعیت زنان کشورهایی مانند پاکستان، هند، اندونزی، مالزی، چین، هنگکنگ و ژاپن است. اگر به مطالعه در حوزهٔ زنان، بهویژه زنانِ جهان علاقهمند هستید، مطالعهٔ این کتاب خالی از لطف نخواهد بود.
بخشهایی از کتاب
زنان چینی، به عقیدهٔ «هاین سوین» قویترین زنان دنیا هستند. و در مقابل خستگی ،بیش از تمام دنیا از خود مقاومت نشان میدهند. هاینسوین چنین شرح میداد: «زنانی را دیدهام که بهتنهایی وضعِ حمل کرده و بلافاصله به محل کار خود در مزارع برگشتهاند. زنانی را دیدهام که وزنههایی بر دوش داشتهاند که کمر قویترین قاطرها را خرد میکند.
نورپا (از زنان مادرسالار در کوالالامپور) دستور داد مطالب زیر را کلمه به کلمه ترجمه کنند: «وقتی زمین هنوز ناف دنیا به شمار میرفت و آسمان هم چتر زمین خوانده میشد و زمین به اندازهٔ یک سینی کوچک بود و آسمان ابعاد سایهٔ خورشید را داشت، آن زمان مرد غلام و زن ارباب بود. زمین را زمین و آسمان را آسمان نام نهادند و زن، مرد را مساوی خود دانست. ولی زمین هنوز متعلق به زن است، فرزندان و جهیزیهٔ مرد هم همینطور.»
در بخشی از کتاب جنس ضعیف میخوانیم
پاکستان _ این تیکهی کره خاکی که توش ازدواج عاشقانهیی صورت نمیگیره و دختری بی شوهر نمیمونه و حساب کتاب به احساسات میچربه_ به بخش از منطقهی بزرگیِ که ششصد میلیون آدم توش زندگی میکنن. نصف این جمعیت زنن و تو اغلبِ کشورای این منطقه زنا تو حجابِ بلندی که اسمش چادره زندگی میکنن. چادر به اونا این امکان رو میده که از نوک پا تا فرقِ سرشون رو از هر مردِ نامحرمی _که شوهر یا پسر خودشون نباشه_ پنهون کنن. زنا از پشتِ دریچهیی که بالای این حجاب قرار داره به آسمون و خورشید و دیگرون نگاه میکنن. مثلِ کسی که از پنجرهی مشبکی بیرون رو بپاد!
قلمروِ اسلام، خیلی بزرگه و کشورای زیادی رو تو خودش داره که پاکستان یه نقطهی کوچیک تو اوناس. پس نمیشه در مورد وضعیت زنای مسلمون فقط با نگاه به اوضاع زنای کراچی قضاوت کرد. مثلا تو ایران وضعشون بهتره و تو عربستان خیلی خیلی بدتر. اونجا هنوز چیزی به اسم حرمسرا وجود داره. زنای حرم هیچ خبری از چیزایی که پشت دیوارای حرم اتفاق میافته ندارن و وقتی قدم به اونجا میذارن میدونن که دیگه هیچوقت بیرون نمیرن.
و در ادامه میخوانیم
زنای عربستان اونقدر موجودای بهدردنخوری به حساب میان که حتا اسمشون تو دفتر ثبت احوال نوشته نمیشه. بعضی وقتا فقط اسم خانوادگی تو کارت شناساییشون میاد. عکس برداشتن ازشون ممنوعه و کمتر زنی اونجاس که معنیِ کلمهی عجیبی که تو جاهای دیگهی دنیا بهش عشق میگن رو بدونه. مرد، خدای زن و صاحبِ تمومِ هستیشه.
تو بعضی از کشورا مردایی که به خوشون جرأتِ دستدرازی به زنی رو بدن به شدت تنبیه میشن و تو بعضی از کشورا مجازاتِ زندان واسه مردی که به زنی تجاوز کنه وجود نداره! این جور وقتا جلاد تنبیهِ شدیدتری رو اجرا میکنه! یعنی با شلاق ضربهیی به یکی از مهرههای کمرِ مجرم میزنه که تا همیشه از مرد بودن میندازتش. میشه گفت احترام گذاشتن به زنا ظاهرا زیاد و عملا کشکی و فورمالیتهس.
درباره نویسنده
اوریانا فالاچی در ۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. کمتر از بیست سال داشت که نوشتن در روزنامه را آغاز کرد و خیلی زود به یک خبرنگار بینالمللی تبدیل شد. فالاچی در سال ۲۰۰۶ در ۷۶ سالگی به دلیل بیماری درگذشت. از دیگر آثار او میتوان به «زندگی، جنگ ودیگر هیچ»، «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد»، «خشم و غرور»، « مصاحبه با تاریخ» و… اشاره کرد.
کتاب خودت باش دختر اثر ریچل هالیس
شاید بهعنوان یک زن هیچگاه فرصت این برایمان پیش نیامده که نسبت به خودمان و نیازهایمان آگاهی کسب کنیم. شاید هیچگاه زندگی ایدهآل و آنطور که خوشایندمان است، نداشتهایم و یا توان ساختن چنین زندگیای را در خود ندیدهایم. ریچل هالیس در کتاب خودت باش دختر ما را به دنیای پرانرژی خود میبرد که اگرچه ایدهآل نیست، اما پر از انرژی مثبت و حال خوب است. در ادامه، با این نویسندهٔ موفق و کتاب پرانرژیاش بیشتر آشنا میشویم.
درباره کتاب خودت باش دختر
کتاب خودت باش دختر، پر از داستانهای عجیب، خندهدار و تلخ است.که ریچل هالیس از زندگی شخصیاش تعریف میکند.و از این طریق آموختههایش، هر کدام از این تجارب را در اختیار زنانی میگذارد که چالشهایی مشابه او داشتهاند.
در ابتدا قدری با او و زندگیاش آشنا میشویم: ریچل که در کالیفرنیا و در خانوادهای با مشکلات زیاد متولد شده است. بعد از خودکشی برادرش و به اوج رسیدن مشکلات خانوادگی به این بینش میرسد.که داشتن زندگی موفق و البته شاد، تنها و تنها به خودش بستگی دارد. و این انتخاب اوست که شادیها و موفقیتها را در پی دارد، نه محیط و اطرافیانش. او بعد از مهاجرت و ادامهی زندگی در لسآنجلس، تصمیم به ازدواج میگیرد.
او اکنون سه فرزند دارد و در کارش بسیار موفق است. تجربهٔ سه دهه زندگی، به او درسهای زیادی آموخته و با توجه به اینکه بسیار فعال است و شوق زندگی دارد. کولهبار تجربیاتش آنقدر پر شده که تصمیم به بازگو کردن آنها در قالب کتاب خودت باش دختر کرده و روی سخنش زنانی است که حس خوشبختی ندارند.
فصل های کتاب
ریچل هالیس معتقد است آنچه که او تا کنون از سرگذرانده است، تجربه و روزمرهای مشابه دیگر زنان در سراسر دنیا و با فرهنگهای مختلف است. کتاب خودت باش دختر در بیست فصل تألیف شده و در مورد بیست دروغ رایجی است که به خودمان میگوییم. از دید نویسنده این دروغها مانع از آن میشوند که خود واقعی و قدرت شگفتانگیزمان را بروز دهیم. او در این باره اینگونه میگوید: «این کتاب دربارهی بسیاری از دروغهای دردناک و یک حقیقت مهم است. کدام حقیقت؟ تو و فقط خودِ تو مسئول آدمی هستی که میشوی و همچنین مسئول میزان شادی و رضایتی هستی که از زندگی داری. علاوهبراین باید تمام دروغهایی را که در طول زندگی به خودتان گفتهاید، شناسایی کنید و همهٔ آنها را از بین ببرید.»
محبوبیت اثر
آنچه که این اثر را محبوب و در لیست پرفروشهای آمازون و نیویورک تایمز قرار داده ، شهامتی است که نویسنده در بیان حتی جزئیترین و شخصیترین اتفاقات زندگیاش دارد. این باعث شده تا مخاطب بیش از پیش با نویسنده و ماجراهایش احساس نزدیکی کند و همین، پذیرفتن آنچه که نویسنده قصد ارائهی آن را دارد، از سوی مخاطب راحتتر کرده است.
او با بیان این حقایق تمام تلاشش را به کار گرفته تا خود را به مخاطب نزدیک کند. و بگوید: من هم مشکلات و ضعفهای تو را دارم ولی خودم را دوست دارم و انتخاب کردهام که شاد باشم.
این تلاشهای صادقانه و لحن صمیمی بهقدری دلنشین است،که مخاطب حس میکند با دوستی صمیمی همنشین است. و این همان انتظاری است که از هر کتابی میرود و ریچل هالیس بهخوبی آن را انجام داده است. تا جایی که صمیمیت،انرژی مثبت و هیجان نویسنده ملموس است و این همان ویژگی متمایز و ویژهٔ این اثر است.
آنچه که نویسنده در پی آن است آگاهی دادن درباره اهمیت مسائلی مانند توجه به خود، احترام به خود و دوست داشتن خودتان است.
چرا باید این کتاب را بخوانیم
این کتاب پر از جملات و داستانهای جذاب و صمیمی است. نویسنده از تجربههایش برایمان میگوید و تلاش میکند. تا به همه بیاموزد که چگونه سطح استانداردهای شخصیمان را بالا ببریم. چگونه خود را دوست داشته باشیم. و زندگی شادی را تجربه کنیم. حتی اگر محیط مناسب و ابزارهای بیرونی کافی در اختیار نداشته باشیم، چگونه با افزایش آگاهی و بهکارگیری ابزارهای درونیمان احساس خوشبختی را تجربه کنیم.
بخشهایی از کتاب
چطور ضمیر ناخودآگاهتان تفاوت بین آنچه را که میخواهید با آنچه را که تظاهر به خواستنش میکنید، تشخیص میدهد؟ به تاریخچهٔ رفتار شما در موردی مشابه نگاه میکند. آیا سرقولتان ماندهاید؟ وقتی برای انجام کاری برنامهریزی کردهاید، آیا انجامش دادهاید؟ وقتی هدفی را برای خودتان مشخص میکنید، بهعنوان مثال «میخواهم روزی ده کیلومتر بدوم»، ضمیرناخودآگاه شما بر اساس تجربیات گذشته احتمال وقوع و به سرانجام رسیدن تصمیمات شما را بررسی میکند.
از اینکه با مطالعه این صفحه همراه ما بودید سپاسگزاریم امیدواریم توانسته باشیم شما عزیزان را در مورد مطالعه کتاب خوب راهنمایی کرده باشیم.
راستی کتاب های مورد علاقه شما که تاکنون مطالعه کرده اید چه عنوان های می باشند؟ لطفا در پایان همین مطلب در بخش نظرات برای ما بنویسید.
مجله اینترنتی افق برتر
سه تا از کتابای این لیست (چشمهایش ، جنس ضعیف و تفکر زائد) رو مطالعه کرده بودم خیلی زیبا هستند . اون چندتا دیگه هم که معرفی کردین باید عالی باشن حتما مطالعه میکنم.ممنون
کتاب داستان میلیاردرهای خودساخته هم بسیار عالی هستش